عشق و تنهایی77
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 5:34 :: نويسنده : بهرام روستاقی
20 سال یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 5:33 :: نويسنده : بهرام روستاقی
اگر از تمام دنیا خسته شدی، به یاد قلبی باش که هرگز از تو خسته نمیشه از تمامی بودنی ها تو یکی ازآن من باش ، که به غیر با تو بودن آرزوی ندارم
اي تماشايي ترين مخلوق خاكي در زمين! آسماني ميشوم وقتي نگاهت ميكنم یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 5:30 :: نويسنده : بهرام روستاقی
به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را
تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم
به پاکی چشمانم قسم که تا ابد...
.....دوستت دارم !
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 2:37 :: نويسنده : بهرام روستاقی
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم.
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 2:3 :: نويسنده : بهرام روستاقی
بی او هر شب می نشینم در کنار خویشتن...
جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : بهرام روستاقی
بر خاک بخواب نازنین، تختی نیست جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : بهرام روستاقی
پنجره ی چشمای تو وقتی به چشمام وا میشه نمیدونی توی وجودم چه غوغایی میشه لحظه ای که تو با منی آتیش به جونم میزنی ، گر میگیره جون و تنم وقتی که میگی با منی، وقتی که چشمات خیس شدن طهارت عشق رو دیدم، زمزمه های قلبتو با گوشای دل شنیدم، یک لحظه بعد من چگونه خواهد بود؟! جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : بهرام روستاقی
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم. دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم! به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم! دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی
|
آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه |