غم تنهایی
 
عشق و تنهایی77
جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 9:37 ::  نويسنده : بهرام روستاقی       

گم شده ام در پیچ ُ تاب ِ افکارم...!! افکار خط خطی نمی دانم از کجا شروع کنم.... نمی دانم چگونه شروع کنم.... نمی دانم چه بگویم.... نمی دانم چه می شنوم.... ولی می دانم باید بگویم به نام خالق هستی... خیلی وقت بود اینجا چیزی ننوشته بودم.... الان هم نیامدم که چیز خاصی بنویسم..... حرف زیاده واسه گفتن ولی دستم به تایپ نمیره..... فقط کمی دلم برای وبلاگ خاک گرفته ام سوخت.... نمیدونم چرا دوباره برات مینویسم میدونم تو دیگه جوابی برای من نداری یا شایدم نمیتونی داشته باشی چون هنوزم نفهمیدی که چیکار کردی !! نمیتونم یعنی کاری از دستم بر نمیاد فقط میتونم دلم رو خوش کنم که من نه کم آوردم و نه کم گذاشتم راستی چرا موقع رفتن خدافظی نکردی؟ جوابی نمیخوام نمیتونم که بخوام چون میدونم حرف نمیزنی و جوابمو نمیدی!!! خوب دیگه کاری از دستم بر نمیاد اگرم بیاد خودم دیگه نمیخوام تا اونجا که تونستم همرات بودم و حالا تموم... الان فقط یه جمله ی معروف نمیزاره که آروم بشینم برای با هم بودنمون با هم ماندنمان چیزی لازم است به سادگی به سادگی همدلی دروغ ساده ای بود این هم دلی حتی کلمش واسم اشنا نیست نمیشناسمش با خودم میگم اسمش چیه؟ چه شکلیه؟چه کار میکنه؟کجاست؟کی میاد؟؟ هیچ جسم و روحی رو نمیشناسم نه میخندی نه محبت میکنی نه حس میکنی نه غذا میخوری نه لمس میکنی حتی کارم نمیکنی هیچ کاری نمیکنی عین آدم مرده آره راستی تو مردی زودتر از اون وقتی که خودت معین کردی میدونی داره بارون میادیادته چقدر زیر بارون خیس میشدیم یادت نمیاد!!!دلم میخواست گریه کنم دلم خیلی گرفته بود اما مدت هاست که نمیتونم نه بغضی ونه هق هقی برای تو که برات فرقی نمیکنه اگه چشمهای من عین صحرا خشک شده باشه! میخوام برم بیرون قدم بزنم دیگه نمیخوام به تو فکر کنم تو همینومیخواستی مگه نه؟ ترجیح میدم بارون رو دوست داشته باشم فقط بارون رو..... + سر سفره ی افتار و سحر منم دعا کنید محتاج دعاتونم... + تو زندگی همه یه بی معرف هست...که اون بی معرت عزیزترین فرد زندگیشونه.... + چه آسون میشه از یاد ها رفت.... + میخواهم برگردم به دوران کودکی : ان زمان ها که عشق ، تنها در اغوش مادر خلاصه میشد، بالاترین نقطه ی زمین ، شانه هاي پدر بود، بدترين دشمنانم ، خواهر وبرادر بودند تنها چيزي كه ميشكست ، اسباب بازي هايم بود ومعناي خداحافظ تا فردا بود. + زیاد خسته و بی حوصله شدم....از خسته شدن هم خسته شدم....!!!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پیوندهای روزانه
دریافت همین آهنگ